یکی از اقدامات اساسی واحد منابع انسانی، کمک به تعالی رفتاری کارکنان و هدایت آنها در مسیر ارزشهای سازمانی است. البته این وظیفه صرفا محدود به واحد منابع انسانی نمیشود و سایر مدیران و سرپرستان نیز میبایست در این امر نقش خود را به درستی ایفا کنند.
گاها شاهد این هستیم که به دلایلی مانند جذب اشتباه، فردی وارد سازمان میشود که به هیچ وجه قادر به رعایت ارزشها و هنجارهای آن نیست. اما واحد منابع انسانی و سایر مدیران و متولیان امر، تلاش میکنند تا چنین فردی را مطیع قوانین و هنجارهای سازمان کنند و به عبارتی او را به راه راست رفتار سازمانی هدایت کنند. ضمن اینکه اگر چنین فردی، قابلیتهای کاری بالایی داشته و یا در جایگاه و موقعیت شغلی کلیدی باشد، این تلاش و صبر از سمت سازمان، جهت بهبود رفتار آن فرد، بیشتر هم میشود.
شاید در برخی مواقع این تلاش و صبوری جواب دهد، اما اگر این رفتارهای ناپسند و خلاف هنجارهای سازمان و حتی جامعه، ریشه در ذات و ویژگیهای بنیادین فرد داشته باشد، تغییر او کاری بسیار دشوار و در اکثر مواقع غیر ممکن خواهد بود. یک متخصص حوزه روانشناسی و رفتارشناسی هم نمیتواند مدعی شود که میتواند رفتارهای بنیادین یک انسان را به طور کامل تغییر دهد (حداقل در کوتاه مدت و یا میان مدت)؛ چه رسد به مدیران یک سازمان که تخصص آنها چیز دیگریست و زمان محدودی نیز جهت اصلاح فرد دارند.
در شرایطی که چنین فردی با هیچ ابزار و روشی، در مسیر ارزشها و هنجارها حرکت نکرد و همچنان رفتارهای ناشایست از خود بروز داد، پیشنهاد میشود که سازمان جرات حذف او را از محیط خود داشته باشد. چرا که تبعات حضور چنین فردی به مراتب بیشتر از منافع آن خواهد بود.